«تسنیم» روایت کرد / «جزئیات جدید از فرد ضارب شهید قاسم فتحاللهی»
تاریخ انتشار: ۱۵ دی ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۷۶۸۶۹۱
با به شهادت رسیدن "شهید قاسم فتحاللهی" در بیمارستان بهارلو تهران، این خبر به مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ گزارش شد.
با اعلام این خبر تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی، ماموران کلانتری منطقه، متخصصان پزشکی قانونی و تیم بررسی صحنه جرم با دستور بازپرس کشیک قتل دادسرای ناحیه ۲۷ (امور جنایی) راهی بیمارستان موردنظر شدند و تحقیقات ابتدایی را آغاز کردند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
تیم جنایی در بیمارستان با پیکر شهید قاسم فتحاللهی مواجه شدند که از ناحیه پا هدف شلیک گلوله قرار گرفته بود؛ بررسیهای ابتدایی نیز نشان میداد یک مرد دیگر که همسایه شهید بوده تیر خورده و به همراه وی به بیمارستان بهارلو منتقل شده است.
تحقیقات ابتدایی کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی و بازپرس کشیک قتل حکایت از آن داشت، متوفی پاسدار سپاه محمد رسولالله(ص) تهران بزرگ بوده که توسط فردی ناشناس در پارکینگ خانهاش واقع در خیابان مختاری به شهادت رسیده است.
بدین ترتیب تیم جنایی به همراه بازپرس کشیک قتل، برای بررسی صحنه جرم راهی خانه ۴ طبقه در خیابان مختاری شدند و با تحقیقات میدانی پی بردند، شهید فتحاللهی در طبقه اول ساکن بوده و برادرش در طبقه دوم و یکی از اقوام نزدیکش در طبقه سوم و همچنین طبقه چهارم خانه خالی بوده است.
در ادامه برای تیم تحقیق مشخص شد، هنگامی که شهید فتحاللهی در خانه خود بوده متوجه شده چراغ خانه برادرش که در آن زمان در خانه حضور نداشته روشن و فرد ناشناسی در آنجا در حال سرقت وسایل خانه برادرش است.
بررسیهای بیشتر نیز نشان داد، شهید فتحاللهی بلافاصله پای در خانه برادرش گذاشته و در آنجا با سارق روبهرو شده است که در ادامه این سارق برای فرار از بالکن خانه پایین پریده به پارکینگ رفته است که شهید فتحاللهی و یکی از همسایهها که از صدای داد و بیداد از این حادثه خبر دار شده بود، برای زمینگیر کردن او، راهی پارکینگ شدند.
در ادامه تحقیقات مشخص شد، سارق که در گوشه پارکینگ گیر افتاده بود در یک لحظه کلت کمری خود را به بیرون کشیده و یک گلوله به پای شهید فتحاللهی و ۲ گلوله به همسایه شلیک و بلافاصله از مهلکه گریخته است.
تیم بررسی صحنه جرم، پس از دریافت این سرنخ مهم، تجزیه و تحلیلهای اطلاعاتی را کلید زدند و دوربینهای مداربسته اطراف صحنه جنایت را برای شناسایی عامل شهادت شهید فتحاللهی، بازبینی کردند.
به گزارش تسنیم، با دستور بازپرس بازپرس کشیک قتل، پیکر شهید فتحاللهی برای معاینات دقیقتر به پزشکی قانونی منتقل شد و تحقیقات کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی برای دستگیر عامل جنایت ادامه دارد.
بیشتر بخوانید:
روایت «شاهد عینی» از جزئیات ترور عضو سپاه تهران در خیابان مختاری
تسنیم: شهادت یکی از پاسداران سپاه تهران / ترور شبانگاهی با ۴ گلوله مقابل «درب منزل» + عکس
۲۱۲۲۰
کد خبر 1715321منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ترور اغتشاش ناآرامی سرقت مسلحانه پلیس بازپرس کشیک قتل شهید فتح اللهی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۷۶۸۶۹۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
این شهید حتی موقع به دنیا آمدن فرزندش هم حاضر نشد به خانه برگردد!
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، این یک بیت شعر با خط زیبای شهیدسید مهدی شاهچراغ برای همیشه به یادگار ماند: با صدهزار جلوه برون آمدی که من /با صدهزار دیده تماشا کنم تو را. شهیدسید مهدی شاهچراغ معلم و هنرمند خطاط بود. اما دغدغه جنگ و جبهه او را به میدان جهاد کشاند. سیدمهدی نه در دوران جنگ که پیش از آن در عرصه انقلاب و بیداری و آگاهی مردم و هم محلیهایش نسبت به ظلم رژیم شاه سهیم بود. شهید سیدمهدی شاهچراغ خیلی زود به آرزویش رسید و مزد مجاهدتهای خود را در عملیات غرورآفرین الی بیتالمقدس گرفت. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ او آسمانی شد، آنچه درپی میآید ماحصل گفتگو با محترمالسادات شاهچراغ همسر شهید سیدمهدی شاهچراغ است.
بیقرار رفتن بودبنابر روایت ایسنا، سیدمهدی متولد ۶ تیرماه سال ۱۳۳۸ دامغان بود. درسخوان بود و همزمان با درس و تحصیل کار هم میکرد. خدمت سربازیاش را در اصفهان سپری کرد. کمی بعد معلم شد و بعد از آن ازدواج کرد. همسرش میگوید: وقتی ازدواج کردم سنم کم بود. خیلی از کارهای خانه را بلد نبودم. سیدمهدی من را در کارهای خانه مثل آشپزی و لباس شستن کمک میکرد. همیشه نماز را اول وقت میخواند و من بلافاصله پشت سرش میایستادم. نمازهای جماعتمان را هیچگاه از یاد نمیبرم. زندگی خوبی داشتیم. او در دوران انقلاب هم فعالیت داشت. چند روز قبل از پیروزی انقلاب بود. مردم راهپیمایی میکردند. سیدمهدی در جلوی صف راهپیمایان، عکس امام (ره) را به سینه چسبانده بود و شعار میداد. جمعیت به پادگان نزدیک میشد. سیدمهدی میان نظامیان رفت و گروهی از آنها را همراه خود میان مردم کشاند. بعضیها میگفتند: «این چه کسی است که با جرأت آنها را به جمع ما میکشاند.» چند روز بعد پادگانهای ارتش به دست مردم فتح شد. جنگ که شروع شد، سیدمهدی هم بیقرار رفتن شد. جهاد فرصت دوبارهای برای همسرم بود. او کار، درس و معلمی را به عشق حضور در میدان جهاد رها کرد و راهی شد. با اینکه ما منتظر تولد فرزندمان بودیم. اما همین هم مانع سیدمهدی نشد.
خبر تولد فاطمهخدا خیلی زود فاطمه را به ما هدیه کرد. خبر تولدش را در جبهه به او دادند. دوستانش میگفتند: یکی از بچهها فریاد زد: دختر سید مهدی متولدشده! همرزمانش که متوجه شدند، از شادی فریاد کشیدند و تبریک گفتند. شیرینی میخواستند. هرکس به نحوی سر به سر سیدمهدی میگذاشت. بعضیها از دور میگفتند:مبارکه! عدهای هم میپرسیدند:اسم دخترت را چی میگذاری؟ سیدمهدی با خوشحالی جواب داد: فاطمه!
فرمانده گردان رو به سیدمهدی کرد و گفت:شما دیگر برگرد! خانمت به شما احتیاج دارد. بچهها میخواستند از سیدمهدی خداحافظی کنند که او با حرفش همه را متعجب کرده و پاسخ داده بود: من تا آخرعملیات میمانم.
شهادت در بیت المقدسهمرزمش لحظه شهادت کنارش بود. ابوتراب کاتبی بعدها برایم از آن لحظه اینگونه روایت کرد. آتش سنگینی بود. خمپارهای به سنگرشان خورد به طرفشان رفتیم و صدای نالهای شنیدیم. کمرش ترکش خورده بود. میدانستم که به تازگی پدر شده است. دو انگشتر در دست داشت. آنها را درآوردم و صورتم را نزدیکش بردم و گفتم: سیدجان! بگو هر چی میخواهی بگو! دهانش را باز کرد تا چیزی بگوید، اما نتوانست و همان لحظه به شهادت رسید. همسرشهید در ادامه میگوید وقتی به شهادت رسید کوچکترین تغییری در صورتش ایجاد نشده بود. چهرهاش همان بود که موقع خداحافظی آخر دیده بودیم. گویی خوابیده بود.
بدرقه با دعای خیرقبل از رفتن به جبهه پیش پدرش رفت تا از او هم اجازه بگیرد. پدرش بعدها برایم گفت سید مهدی آمد و در حالیکه سرش پایین بود به من گفت: پدر! از شما اجازه میخواهم تا با خیال راحت به جبهه بروم. من هم نگاهی به او کردم و پاسخ دادم با وضعی که همسرت دارد من صلاح نمیبینم که تنهایش بگذاری! فردای همان روز برای وداع آخر آمد. من هم که اصرار سیدمهدی را برای رفتن دیدم، رضایت دادم و دعای خیرم را بدرقه راه او کردم و گفتم خدا پشت و پناهت!
فاطمه و شهادت پدرخیلی طول نکشید که خبر شهادت سیدمهدی را برای خانواده آوردند. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ در عملیات الی بیتالمقدس سیدمهدی به آرزویش رسید. تشییع پیکر شهید خیلی شلوغ بود. بسیاری از مردم آمده بودند تا حضورشان تسلی خاطر بازماندگان باشد. فاطمه، چند روزه بود. دائم گریه میکرد. فاطمه را روی سینه پدر شهیدش گذاشتند آرام شد.
از شهید سیدمهدی شاهچراغ وصیتنامهای بر جا ماند که در یازدهمین روز از اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ و تنها چند روز قبل از شهادتش آن را نوشت. شهید سیدمهدی شاهچراغ بسیار ولایتمدار بود. او در این نوشتار در کنار توصیههایی که به خانواده داشت از ملت ایران خواسته بود که برای امام دعا کنند.
۲۷۲۱۹
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901499